درباره وبلاگ


سلام به همه دوستان این وبلاگ و درجهت شناساندن هرچه بهترایل سربرزملکشاهی درست کردم به این امیدکه مقدمه ای باشه برای برداشتن گامهای بزرگترومحرکی بشه واسه همه دوستداران اقوام مختلف به خصوص ملت کرد که بادرست کردن سایت وبلاگ یاهرچیزیکه توانشودارن مانع ازبین رفتن سنن,زبان,پوشش و...بشن کم و کسریی دیدین به بزرگیتون ببخشین هنوز درآغازراهیم به امید سربلندی وپیروزیتان
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 222
بازدید کل : 40197
تعداد مطالب : 26
تعداد نظرات : 29
تعداد آنلاین : 1



<-PollName->

<-PollItems->

شروع کد ساعت -->
/top_mid.gif">

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 222
بازدید کل : 40197
تعداد مطالب : 26
تعداد نظرات : 29
تعداد آنلاین : 1

ملکشاهی
ژیانه م ژیانم بئ تو ژانه




سوًر(عروسی)کوردی


میخوام براتون از یه سنت قدیمی بگم چیزی که امروزه با اومدن فرهنگ غرب و هزینه های کمر شکن همراه با آن به ندرت میبینیم که برگزار بشه، با من بیاین به زمان های یه کمی دورتر  تا براتون از اول روایت کنم از سوًر(عروسی)کوردی

      پسری خاطر خواه دختری شده،به نظر شما چیکار میکنه حوصله کنین تا براتون از عروسی ایلی بگم:

    توسیاه چادر همه اعضای خونواده دور هم نشستن،درون دل پسر غلغله ای به پا شده،حیران وسردرگم که چه جوری این موضوع رو با سه ر ماڵ(بزرگ خانواده)در میون بزاره یه روز که پدرش بیرون از خونه ست با شرم وحیای خاصی که از عرق پیشونیش معلومه با هزار جور دلهره بالاخره موضوع رو با پدرش در میون میذاره،پدر خوشحال از اینکه پسر به فکر تشکیل خونواده افتاده و ترس از انتخاب پسر...،از پسر راجب اصل ونصب دختر ومعیارای انتخابش میپرسه پسرم که دیگه چندی از مراحل رو پشت سر گذاشته از اصالت و مردانگی خه سوًران(خانواده همسر)برای پدرش میگه ،پدر که از قبل از اصالت و تاریخ طوایف ایل باخبره میبینه که انتخاب پسرش انتخابی درسته،اکنون مرحله بعدی یعنی  خۆازمه نی(خاستگاری) یا کوًخای فرارسیده،پدربا برخی از ریش سفیدان طایفه

  به منزل پدر دختر میرن و از دخترش برای پسرشون خواستگاری رسمی میکنند بعد چند روز اگر جواب مثبت بود خانواده زاما(داماد)با یه انگشتر وروسری به منزل عروس میرن تا دختررو دیاری(نشون) کنن....... 

  .....  مدتی گذشته خانواده زاما طبق رسومات،خه سوًران(خانواده عروس) پسرشون رو به صرف شام دعوت میکنندو متعاقبا پس از چندی خانواده  ۆه یۆ(عروس)،خه سوًران دخترشون رو دعوت میکنند.

   با نزدیک شدن زمان عروسی خانواده داماد یک نوع خِڵات(هدیه)که  بش میگن ده ساۆێز(شامل یک گوسفند نر، چند کیسه برنج،چند مَن روغن حیوانی،قند،لباس و..)است رو برای خونواده ۆه یۆ(عروس)میبرند،

        چندی سپری شده است واز شانس بد زاما زمان برداشت محصول فرارسیده،زاما پای ثابت انجام امور در خانه  ۆه یۆ،باید خودی نشون بده،بالاخره بعداز چندین هفته برداشت محصول هم به پایان رسید.              

     کور(پسر)از پدر میخواهد که بساط انجام  ده زوًرانی(نامزدی)  و عروسی رو مهیا کند،بازهم به همراه ریش سفیدان به حضور پدر عروس میرن  و اجازه انجام نامزدی وعروسی رو ازش میگیرن(ده سِ سوًر) و در اونجا به اصطلاح خرج نامزدی تعیین میشه مثل سر بریدن چند گوسفند،چند کیسه گندم آرد شده جهت پخت نان برای مهمونها،قند،چای و...   برای عروسی نیز علاوه بر اینها،چند روز قبل عروسی شیرۆ ها(مبلغی که به عنوان احترام به خانواده عروس میدن)را برده و شب قبل عروسی زنان برای خِنیه به نان(حنا بندان)به منزل عروس میرن،خانواده زاما در حال تدارک دیدن ره یۆڵه(اسباب)عروسی اند از قبیل:زیبا ساختن مادیان عروس و داماد،تعیین جایزه برای برندگان مسابقات تیراندازی ،اسب سواری،کڵاٶ رۆانه کی،آوردن سازِنه چی،آوردن مادیان کافی برای مشایعت داماد ،خرید فشنگ و آوردن اسلحه ی کافی و....

خانواده عروس نیز باۆانی(جهیزیه دختر)رو که شامل چندجاجیم،که رکیت(وسیله ای برای سیاه چادر بافی)،چیت و.. رو به منزل یا سیاه چادر داماد می فرستند.

   روز سوًر  فرا رسیده تمام طایفه و سایر اقوام ازطوایف دیگر هر کدام با اسب و اسلحه در مراسم شرکت کرده اند،انبوهی از سواران منتظرند تا با سوار شدن زاما بر مرکب سفید تزئین شده اش به سوی منزل ۆه یۆ حرکت کنند.

     سواران به حرکت افتادنو تا منزل عروس چیزی نمونده با رسیدن به منزل ۆه یۆ،سواران بر گرد دووۆار(سیاه چادر ) حلقه زده و منتظر بیرون آمدن پدر عروس از دووۆار اند. زاما از اسب پیاده شده و به همراه ریش سفیدان طایفه که در کنار اوایستاده اند جلوی سیاه چادر،منتظر بیرون آمدن پدر عروس اند.سکوت همه جا رو فرا گرفته ونفس در سینه های زاما حبس...

   پدرعروس با دیدن مهمانها در جلوی سیاه چادر، بیرون آمده و زاما دست او را میبوسد که به اصطلاح به آن ده سِ خه ێر(دست خیر)گویند.

    پدر داماد نیز یک چفیه بر کمرعروسش میبندد که نشانه ای باشد از احترام وتداوم زندگی....

   زاما دست عروس را گرفته و سوار بر مادیان زیبا با وقار و متانت به سمت منزل زاما به حرکت می افتند در مسیر سواران به  ئه سب ده ۆانه کی (اسب سواری)در بین سیاه چادر ها و ...میپردازند. تیر اندازها با غرش تفنگ هایشان خبر از پیوند بین دو خانواده را میدهند و شادی خود را از این بزم مبارک اعلام میدارند.

  سواران به همراه دامادکم کم به منزل زاما نزدیک شده اند و گروه های مختلف خود را برای مسابقات مختلف که تدارک دیده شده آماده میکنند....

   عروسی  برپاشده سازِنه چی(ساززن)با دهل زن،شاد مینوازند کردمردان باحلقه های ئه ڵ په ڕگه (رقص کوردی)شوری وصف ناشدنی به مجلس داده اند،جوانان از ساززن میخواهند که فه تای بنوازد چرا که این نوع از ئه ڵ په ڕگه با روحیه ی رزمی جوانان مانوس تر است

     طنین صدای گلوله همراه با ساز ودهل موسیقی عجیبی را ایجاد میکند ، چووپی کیش که گاه  دستمال های رنگارنگ و گاه اسلحه  بر سر دست خود دارد گروه را هماهنگ میکند 

    اینجا شوری وصف نا شدنی بر پا شده...مراسمی در خور شان ایل.....

    بعد از رقص و پایکوبی مردان سوارکار خود را برای مسابقه اسب سواری مهیا میکنند،که هم زیبایی دهنده ی مراسم باشد و هم آمادگیی باشد برای روز نبرد.

   تیر اندازها با تیراندازی به نشانه های از قبل تعیین شده مهارت خود را به نمایش میگذارند.....

     کمی آن طرف تر داماد،عروس خود را در حالی که در آغوش گرفته از مر کب پایین آورده و برادران داماد گوسفندی را به یمن پاقدوم عروس در جلوی پای آنان ذبح میکنندکه به آن ۆه ر پای گویند،داماد نوک انگشتان پای عروس خود را در خون گذاشته و او را به چیته جا(حجله)میبرد.

  پدر داماد چفیه ای را که در منزل پدر عروس بر کمر عروسش بسته از کمرش باز میکندو زنان شاعر بیتیهایی از آینده خوش زوجها و در وصف مراسم و....میسرایند،زنان و دختران نیز این بیت را پشت سر هر بیت سروده شده تکرار میکنند:

**ساۆنزه،ساۆنزه،ساۆنزه ێ عه مِرِم،هه ێ بِرا نه مِرێ،مه ێلِتا نه مِرێ**

((سبزه،سبزه،ای امید زندگیم،هی برادر زندگانیتان جاوید،دوست داشتنتان جاوید ))

     غروب فرارسیده وخوراک آماده شده،به هر یک از مهمانها سینی جدایی داده میشود و بعد از صرف شام هر کدام مبلغی را که کمکی باشد برای زوج بر روی سفره میگذارند که به آن سوًرانه گویند.

     ایل امروز شاهد بزمی خوش با سنتهای کردی بود بزمی که یادگاری ازتمدنهای کهن این دیار است.

     مهمانها کم کم راهی منزل های خود میشوند و خانواده داماد آنان را مشایعت میکنند.

    سه روز از سوًر(عروسی)گذشته وقت آن رسیده است که عروس باۆانی(خانه ی پدری یا خانه امید) شود این سنت را  باۆه خۆه ن گویند.

     بعد از گذشت سه روز خانواده داماد به همراه داماد به دنبال عروس میروند آنان مقداری روغن دان(حیوانی)،خرما،گوشت و.. را به همراه خود میبرند بعد از صرف خوراک  که دست پخت عروس است،عروس را به همراه خود به خه سوًران می آورند.

   ***خه سوًره:برای دختر معادل خانه ی داماد است و برای پسرمعادل خانواده دختر

****باۆان:برای دختر خانه پدریش و برای پسر خانه پدری خود است

 



به امید احیای تمام سنت های دیرینه ی مان

   مارو از نظراتتون محروم نکنید  بژیان



صفحه قبل 1 صفحه بعد